اینقدری عذابم داد که تازه بعد رفتنش فهمیدم زندگی چطوریه ...
سه ماه پیش باهاش تموم کردم ... بلاککردم ... فراموش که نه اما سعی کردم به خودم بیام ... یکم خودم بشم ! نفس بکشم !.
حالم تازه بهتر شده
اما چند روزیه که دوباره داره زنگ میزنه ... و هروقت زنگ میزنه همه اضطرابا و حالای بد سرم آوار میشن ... پانیک میگیرم میمیرم و زنده میشم
چرا دست از سرم برنمیداره ... به اندازه کافی عذابم نداده ؟!