خل تر از دوست من
تازه داستان همین جا تموم نشد
دوهفته بعد از طلاق با این پسر
خانوادهش برای اینکه نگن دخترمون مطلقه شد توسن کم
با یه پسره دیگه عقد خوندن بین شون و زن اون شد
شش ماه بعد رفتن ازمایش بدن و محضری کنن عقد رو
فهمیدن اصلا خون هاشون بهم نمیخوره و پسره بیماری خونی داره و چند روز بعدش دوباره صیغه طلاق رو براش خوندن و....
چند سالی گذشت یه خواستگار خوب اومد براش
اونم پسرمجرد بود باهم عقد شدن یکسالونیم گذشت که یواش یواش دوستم تو اواخر این عقد هی تابلو بازی در میاره که من هنوز دلم پیش شوهر اولمه و اون میخام و جنجال میشه و این پسره بهش خیانت میکنه از این هم طلاق میگیره
و بعد از یکسال میره دوباره با همون شوهر اولش ازدواج میکنه
ولی فکر کن کی توی چندسال خوب شده که این بشه خلاصه که پسره دوباره شروع میکنه به کتک کاری و دختربازی و ...
ولی باهمین وضع عروسی میگیرن میرن خونه خودش
و یکسال بعدحامله شد اما از کتک زیاد بچش توی چارماهگی سقط شد خلاصه که چندوقت بعد ازش جدا میشه باز برمیگرده پیش خانوادش.... و یه دختر توی سن ۲۱سالگی با چهار بار سابقه طلاق