یکم پکیج و کم کردم دماشو بردم نصف الان همه به من اخم میکنن گفتم همینه که هست بخدا همه گناه داریم کمتر مصرف کنیم شاید قطع نشه پسرم غر میزنه همش میگه مامان اون شعره که خواجه در بند نقش ایوان است کار تومثل همونه.خودمم لباس گرم پوشیدم که خداروشکر نیم ساعته افتاب درومده یکم دمابالارفته من روسفیدشدم