من نامزدم ولم کرده بود(عقد بودیم ینی)بعد من خیلی خیلی عاشقش بودم خیلی اذیت میشدم از اینکه میگفت الا و بلا باید جدا شیم،رفتم پیش ی نفر دعای احضار نوشت براش(یعنی ی جن رو مامور میکنن اونو برگردونه)موکل دارن...
بعد اون رفتم با نامزدم حرف زدم راضی شد برگرده ولی منو نابود کرد،فقط جسمش پیشم بود خداشاهده دریغ از ی محبت کوچیک منم محبت میکردم باهام دعوا میکرد!میگفت چرا چرت و پرت میگی،درحالی که خودش خییییلی مهربون بود قبل این داستانا،مامانش اینا انقدر اذیتم کردن ولی اون فقط نگاه میکرد و هیچی نمیگفت،ازاون گذشته این برگشتنش فقط برای ۳ماه بود و دوباره رفت،بعد من ی دوره خریدم درمورد این بود که سمت دعا و طلسم و این چیزا نری و قانون جذب رو تو قران توضیح میداد،باز دوباره خودش زنگ زد به بابام و گفت باهم حرف بزنیم الانم ۲ ماهه خونه خودمونیم و خداروشکر همچی خوبه،همه کاراتو با خدا پیش ببر نه با دعا و طلسم