چرا بعضى ادمها احساساتشون مشخص نيست يه روز خوب يه روز بدن!

يعنى كافيه باهاش مخالفت كنم دلمو هزار بار ميشكونه - وضع ماليش خوبه هر هفته محالِ واسه خودش خريد نكنه ولى اصلا اصلا غير از سالى يبار تولدم براى من چيزى نميگيره -تاره يه وقتاييم با پرويى ميگه دارى ٤ تومن قرض بدى من تا بهم بر ميخوره و ميگم مگه از زمين با اسمون ميباره ميگه شوخى كردممممم

فاصله خونه هامون ٢٠ دقيقه ست ولى هميشه ميگه تو بيا دنبالم من جديدا خيلى زور بهم مياد نميرم مثلا امروز توو اين برفُ ليز بودن خيابون باز بهم گفت تو بيا، منم گفتم بابام تا باشگاه ميخوام برم وقتى هوا اينطوريه نگرانم ميشه ميگه يهو تصادف ميكنى تو چرا فقط به فكر ارامشُ راحتى خودتى! باز بهش بر خوردُ سرُ سنگين حرف زد

تووى رابطه هم پير شدم انگار اون دوست دختره منِ، من فقط بايد سرويس بدم كه خوشحال باشه 

واقعا نه من دوست خردادى زياد دارم اصلا كلمه خودخواه براى اين ادم كوچيكه! انگار جهان بايد دور خودش بگرده هيچ كس مهم نيست -حال من احوال من-خودش كوچكترين مشكلى براش بوجود بياد زندگى به كامِ همه تلخ ميكنه

اره ، مرداييُ ميبينم كه انقدر حواسشون به طرفشون هست  دلم ميگيره 

اصلا انگار يك هزارم درصد هم مردونگى نداره در وجودش.

اره ميدونم ولى ٤ سال گذشته اخلاقاى هم تقريبا دستمون اومده ولى هر چقدر داره به اخر سال كه بيان خاستگارى نزديك ميشه من ببشتر ميترسم

همش ميگى اين ادم جدا از اخلاقاى مودى و مغرور بودن 

خسيس هم هست ، اوايل ميگفتم دوست دخترشم تازه اشنا شديم شايد فكر ميكنه من موندگار نيستم كه اصلاااااا هيچى برام. نميخره ، ولى هنوز بعد ٤ سال همون مدلى مونده ! مشكل مالى نداره ولى الان كه حتى ميدونه من ٣ ماه كارم كم و تمام وقت سر كار نيستم ، به خودش زحمت نميده برام پول بزنه يا تعارف كنه، ما مهمونى زياد ميريم مهمونيا هم اكثرا دوستاى اين اقا هستن 

من واسه هر چند تا مهمونى مجبورم  لباس بگيرم ، با حقوقى كه الان خيلي كم شده 

و اصلا به روش نمياره كه بخاطر دوستاى منُ مهمونياشون لباس ميگيرى و حداقل بپرسه چند گرفتى ' داشتى!

اينم بگم حتى به روشم بارها اوردم كه پول ندارم لباس بگيرم يا اين ماه دستم خاليه سريع ميگه من اوضاع كارم خرابه..