یه اشتباهی مرتکب شدم اگه میشد برگشت عقب مرتکبش نمیشدم هرگز
اشتباهاتی داشتم اشتباهات خیلی وحشتناک ولی حذف نمیکردنشون.انجام دادنشون خیلی چیزا یادم داده
در دوران مجردی با مامان و بابام مهربون تر بودم
شیر شب بعد از یک مدتی برای دخترم قطع می کردم که دندوناش خراب نشه
زندگی ساده تر می گرفتم.
شاید الان هم یه جاهایی از زندگی دارم اشتباه میکنم و حتما هم همینطوره اما بنظرم این جزئی از زندگیه و مجبوریم تا تجربه کنیم و این تجربه تلخ بد نیست
برای چیزایی که دوست داشتم میجنگیدم و فقط به خودم اهمیت میدادم چون دیگه نمیتونم برگردم به نوجووونی و روزای تباه شده زندگیمو درست کنم ،اولیش ادامه تحصیل ،میچسبیدم به درس و بخاطر حرف بزرگترا و رودروایسی ازدواج سنتی تو سن کم نمیکردم که هنوزم چوبشو بخورم
تو راهنمایی از سر دلسوزی با اون دختره لعنتی دوست نمیشدم
بعدش با دوستش دوست نمیشدم
هیچ وقت هم واسه چیزی که میدونم خوبن یست تلاش بیخود نمیکردم
به هیچ عنوان زیر بار نمیرفتم که برم توی ساختمون خانواده شوهر زندگی کنم
حتما برای شاغل شدنم بیشتر تلاش میکردم
اگر برگردم به گذشته حتما درسم رو ادامه میدادم و حرف هیچکس رو گوش نمیدادم
[QUOTE=268604050]آلزایمر خیلی سخته برای اطرافیان 😔[/QUOTEخیلی سخته جهنمه امروز تا جون داشتم آه و ناله کردم براش مادرم مظلومه
دلم میخواد برگردم به قبل از ازدواج و با عقل یه ادم درست برا زندگیم انتخاب میکردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
