پدر من بعد از عمل قلب باز برای مدتی بیهوش بود وقتی هم که بیدار شد هوشیاری نداشت، مدام میخواست از تخت بلند بشه و شلنگ سرم و ماسک اکسیژن رو بکشه.
دست و پاش رو بسته بودن جیگرم آتیش گرفته بود
ما رو نمیشناخت نمیتونست حرف بزنه
حرف هم که میزد نامفهوم بود اصلا کلمه هاش رو نمیفهمیدم
بی تاب و بی قرار بود.
نمیدونم تا کی اینجوری میمونه
بچه ها اصلا خودتون تجربه دارید دیدید کسی اینجور باشه؟ خوب شد؟ بچه هاش رو شناخت؟ حالش خوب شد؟
خیلی روزهای بدیه