2777
2789
عنوان

من با این زن بابای عفریته چکار کنم

299 بازدید | 19 پست

سلام خانما لطفا راهنماییم کنید بخدا تا حالا آزارم به کسی نرسیده آدم دلسوزی هستم ولی کسی بخاد ازم سو استفاده کنه از شیطانم بدتر میشم این زن بابای نمک نشناس چند روزی میشه که باهام تو لج افتاده نمیدونم چرا خودمم موندم بعضی وقتا بابام باهاش بد میشه گریه میکنه من دلداریش میدم بغلش میکنم حتی کاری کردم که الان بابام باهاش مثل ملکه باهاش رفتار میکنه حالا نمک نشناس اینجوری رفته تو قیافه برام یا میاد کنایه میزنه بهم یا میاد بالا سرم اوووق اووووق راه میندازه بخدا کاریش ندارم ولی وقتی اینجوری میکنه منم جورز جواب دندون شکن بهش میدم که تا دو روز از خجالت فکش باز نمیشه

بابام وقتی باهام حرف میزنه واسه این ترجمه میکنه بهش میگم از من بهش نگو بدم میاد میگه الان چاقو میکنم تو شکمت به فاطمه زهرا 😐 حالا خر بیار و باقالی بار کن بشکنه این دست که نمک نداره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

انگار از پس هم برمیاین که

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
میگن کرم از خوده درخته بخدا ۴۵ سالشه عفریته من ۲۷ سالمه ولی سبک مغزه نمیدونم چرا یکی به دو میکنه باه ...

ببین اگه مریضه که هیچی گناه داره بعضیام یجورین انگار جن میگیرتوشن یه روز خوبن ده روز بدن شاید این از اوناست 

عزیزم اسمش زن باباس دیگه 

منم بهش دچارم

برا من خیلیییی شدید تره  

ولی بهش به چشم مریض نگاه میکنم

راحت🥰

همچو خورشید به هر ذره بخند و گرم باش ♥️زندگی♥️یک لحظه ی کوتاه و دیگر گاه هیچ...
عزیزم اسمش زن باباس دیگه  منم بهش دچارم برا من خیلیییی شدید تره   ولی بهش به چشم مریض ن ...

اخه نمیتونم خونسرد باشم عزیزم بیشتر از خودم عصبیم که احترامشو گرفتم ولی این اینجوری جوابمو میده

اونا قراره باهم زندگی کنن و شما زندگیتون جدا خواهد بود

ولشون کن بابا

اهمیت نده

توصیه میکنم به کانال مرگ هم زیباست سربزنید و دستوراتشو انجام بدین .هم ایتا دارن هم تلگرام@marg_ham_zibast  وhttp://t.me/marg_ham_zibast شیعیان ما به اندازه آب خوردنی مارا نمی‌خواهند. اگر بخواهند دعا می‌کنند و فرج ما می رسد. گاهی طبیب هم با بیمار گریه کرده😢💔 انگیزه ای برای ادامه دادن به زندگی نداشتی ،برو یه چیز خوشمزه بخور مثلا کاکائو😌به نسخه های دیگه ای از خودت در آینده فرصت زندگی بده خود خواهم نباش Take care

آره از پسش بر میام ولی مشکلم بابامه رو بهش میده انگار بیشتر ازون طرفداری میکنه

نههه عزیز من

یه چیزی بگم بهت خیالت راحت باشه. بابات توی قلبش تو براش با اختلاف اون بالابالاهایی منتها نمی تونه چیزی بگه چون طرف حالا تو خلوتشونم دست بردار نمیشه مدام باید بره رو اعصاب بابات. باباتم مجبوره به ظاهر یکم طرف اون باشه که دست از سرش برداره. اهمیت نده بهش. میخواد لابد لجتو دربیاره ولی تو بخاطر اینکه بابات دچار تنش نشه محل نده به کاراش بذار باباتم ببینه مقصر اونه. بالاخره از اون خونه میری ولی رابطه خودتو با بابات گرم نگهدار

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
اخه نمیتونم خونسرد باشم عزیزم بیشتر از خودم عصبیم که احترامشو گرفتم ولی این اینجوری جوابمو میده

من بخاطر ارامش درون و اعصابم خیلیییییی وقته خونه بابام نرفتم

در عوض دعوتش میکنم میاد خونمون بابام رو

اینطوری بیشتر میسوزه میبینه که حسابش نکردم..

همچو خورشید به هر ذره بخند و گرم باش ♥️زندگی♥️یک لحظه ی کوتاه و دیگر گاه هیچ...
نههه عزیز من یه چیزی بگم بهت خیالت راحت باشه. بابات توی قلبش تو براش با اختلاف اون بالابالاهایی منت ...

خبر مرگم من در حال طلاقم حالا حالاها مجبورم عزرائیلو تحمل کنم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792