راستش سالها پیش یه بار عقد کردم که منجر به جدایی شد
قبل از عقد خواب دیدم که دارم توی اتاقم توی خونه پدری ارایش میکنم و اماده میکنم تا برم برای عقد محضر
اما وقتی وارد حیاط میشم یه اسب قهوه ای جلوی در نشسته که وقتی نزدیکش میشم روی دوتا پاش می ایستاد و نمیداشت از در برم بیرون
من میترسیدم و برمیگشتم تو خونه چند بار امتحان کردم و توی خواب میدونستم ایننمیخواد من برم و عقد کنم
من عقد کردم و یک سال بعدش جدا شدم