داستان اینکه
منو دوستم اول سال با هم اوکی شدیم و دوست شدیم ، که منم با اینکه قدم برای ته کلاس خوب نیست رفتم اونجا نشستم که پیشش باشم
کلا اولش خیلی خوب بود ، همه چیز اوکی بود ، یه جورایی دوستی کیوتی داشتیم و همه حسودی می کردن
تا وقتی که نماینده کلاس شد
از اون روز به بعد بداخلاق تر می شد دلیلشم این بود که با بچه های کلاس خیلی چونه می زد
خلاصه دعوامون شد و جاهامون و عوض کردیم ، ولی بعدش آشتی کردیما
من کلا خیلی به فکرش بودم ، سعی میکردم کمکش کنم ، بعضی وقتا توی درس ، بعضی وقتا هم توی کار های دیگه مثلا وسایلشو جمع کنم یا کمکش کار هنرش رو رنگ کنم
ولی کم کم اون عوض شد ، اخلاقش و حتی حرف هاش ، یه بار منو جلوی کلی دانش آموز ضایع کرد ولی چون معذرت خواهی کرد دیگه قهر نکردم باهاش اما در کل به نسبت اول سال خیلی عوض شد
دیگه معمولی گذشت تا این هفته
این هفته امتحانا شروع شد
از ۶ تا امتحان ۲ تاشو ۱ نمره اشتباه نوشته
بعد از امتحان داشت جوابا رو چک می کرد ، منو اونیکی دوستمون هم با هم قرار گذاشتیم بهش نگیم که غلط نوشته
(چون متأسفانه خیلی خودشو اذیت میکنه ، مشکل کلیوی هم داره ، گفتیم یه وقت حالش بد میشه)
نگفتیم بهش
یه لحظه رفتیم بالا که از دبیر یه سوال بپرسیم ، اومدیم پایین دیدیم یکی از بچه ها بهش گفته اینم داره زار زار گریه میکنه
به اون طرف گفتیم چرا بهش گفتی و اینا (طرف مدلش اینجوریه وقتی یه امتحانی رو خراب می کنی بدتر میکنه ، مثلا میگه :« حالا طوری نیست من ۲۰ میشم تو ۱۸ 😏😊 ، ۱۸ بد نیس که» کلا پز نمره ش رو میده )
خلاصه دو تا امتحان رو همین کارو کرد با دوستم تا دیگه من رفتم به دفتر گفتم اومدن هم اونو گفتن بعد از امتحان حال بد نده به بچه ها هم دوست منو آروم کردن (چون سابقه داره سر این چیزا حالش بد میشه)
عصرش به دوستم پیام دادم و سعی کردم حالشو خوب کنم و کلی پشت سر اون طرف بد گفت
امروز کلاس اضافه داشتیم
بهش گفتم بعد از کلاس کارت دارم
گفت من با فلانی و فلانی می خوام برم توام میای ؟
منم خودش می دونست که بابام قراره بیاد دنبالم گفتم نه ولی صبر کن کارت دارم
بعد از کلاس رفتم اونجا تا بیاد که طول کشید بعدشم که اومد صداش زدم جواب نداد ، روی شونه اش هم زدم جواب نداد
بعدشم با همون که هر روز در نمره میده و گریه اش رو در میاره رفتن
منم دیگه خودمو سبک نکردم
ولی خسته شدم
همه ش منو ضایع میکنه بعدشم با یه ببخشید سر و ته ش رو هم میاره
هر کاری هم داره به من میگه که براش انجام بدم
اون روزی که باهاش دوست شدم اینجوری نبود اصلا
از وقتی نماینده ی کلاس شده اینجوری شده
الانم این پیامو بهش دادم
