2777
2789
عنوان

به نظرتون کارم درسته؟

150 بازدید | 35 پست

داستان اینکه 

منو دوستم اول سال با هم اوکی شدیم و دوست شدیم ، که منم با اینکه قدم برای ته کلاس خوب نیست رفتم اونجا نشستم که پیشش باشم 


کلا اولش خیلی خوب بود ، همه چیز اوکی بود ، یه جورایی دوستی کیوتی داشتیم و همه حسودی می کردن 


تا وقتی که نماینده کلاس شد 

از اون روز به بعد بداخلاق تر می شد دلیلشم این بود که با بچه های کلاس خیلی چونه می زد 


خلاصه دعوامون شد و جاهامون  و عوض کردیم ، ولی بعدش آشتی کردیما 


من کلا خیلی به فکرش بودم ، سعی میکردم کمکش کنم ، بعضی وقتا توی درس ، بعضی وقتا هم توی کار های دیگه مثلا وسایلشو جمع کنم یا کمکش کار هنرش رو رنگ کنم 


ولی کم کم اون عوض شد ، اخلاقش و حتی حرف هاش ، یه بار منو جلوی کلی دانش آموز ضایع کرد ولی چون معذرت خواهی کرد دیگه قهر نکردم باهاش اما در کل به نسبت اول سال خیلی عوض شد


دیگه معمولی گذشت تا این هفته 


این هفته امتحانا شروع شد 

از ۶ تا امتحان ۲ تاشو ۱ نمره اشتباه نوشته  

بعد از امتحان داشت جوابا رو چک می کرد ، منو اونیکی دوستمون هم با هم قرار گذاشتیم بهش نگیم که غلط نوشته 

(چون متأسفانه خیلی خودشو اذیت می‌کنه ، مشکل  کلیوی هم داره ، گفتیم یه وقت حالش بد میشه)


نگفتیم بهش 

یه لحظه رفتیم بالا که از دبیر یه سوال بپرسیم ، اومدیم پایین دیدیم یکی از بچه ها بهش گفته اینم داره زار زار گریه می‌کنه 

به اون طرف گفتیم چرا بهش گفتی و اینا (طرف مدلش اینجوریه وقتی یه امتحانی رو خراب می کنی بدتر می‌کنه ، مثلا میگه :« حالا طوری نیست من ۲۰ میشم تو ۱۸ 😏😊 ، ۱۸ بد نیس که» کلا پز نمره ش رو میده ) 

خلاصه دو تا امتحان رو همین کارو کرد با دوستم تا دیگه من رفتم به دفتر گفتم اومدن هم اونو گفتن بعد از امتحان حال بد نده به بچه ها هم دوست منو آروم کردن (چون سابقه داره سر این چیزا حالش بد میشه) 

عصرش به دوستم پیام دادم و سعی کردم حالشو خوب کنم و کلی پشت سر اون طرف بد گفت 


امروز کلاس اضافه داشتیم 

بهش گفتم بعد از کلاس کارت دارم 

گفت من با فلانی و فلانی می خوام برم توام میای ؟ 

منم خودش می دونست که بابام قراره بیاد دنبالم گفتم نه ولی صبر کن کارت دارم 

بعد از کلاس رفتم اونجا تا بیاد که طول کشید بعدشم که اومد صداش زدم جواب نداد ، روی شونه اش هم زدم جواب نداد  

بعدشم با همون که هر روز در نمره میده و گریه اش رو در میاره رفتن

منم دیگه خودمو سبک نکردم 


ولی خسته شدم 

همه ش منو ضایع می‌کنه بعدشم با یه ببخشید سر و ته ش رو هم میاره 

هر کاری هم داره به من میگه که براش انجام بدم 

اون روزی که باهاش دوست شدم اینجوری نبود اصلا 

از وقتی نماینده ی کلاس شده اینجوری شده 


الانم این پیامو بهش دادم 


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سعی میکنم  ولی نمیشه همیشه همینجوری بودم از بچگیم

خودتو تغییر بده برای خودت کارهای مفید بتراش .

مثلا اگ گف بیا بریم تو حیاط مدرسه بچرخیم بگو میخوام درس بخونم . یا بگو میخوام برم کتابخونه

خیلی بچگانه حرف میزنی باهاش . مگ نوکرشی کاراشو انجام میدی ماام دوست و همکلاسی زیاد داشتیم ولی اصلا ب ...

مثلا مامانمم همیشه بهم میگه و می گفت که اولویتت خودت باشی بعد دیگران 

زیادی ام لطف نکن به کسی 

ولی خب نمی تونم 

خیلی تلاش میکنم ولی نمیشه

سعی میکنم  ولی نمیشه همیشه همینجوری بودم از بچگیم

پس از بچگی راهو اشتباه اومدی تا دیر نشده تغییر بده خودتو

هیچوقت نباید خیلی به رفیق اعتماد کنی چون تهش هیچکدومشون بات نمیمونه یا اگه بمونه صمیمیت کمتر میشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

جنسیت بچه

تیناافرا | 38 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز