نامزدم یهو وسط دعوا.... 😐 صفحه 2 | تبادل نظر نی نی سایت

ماهی_قرمزک

عضویت: 1401/10/12

تعداد پست: 215

دوعدد مرغ عشق وحشی چه شود😂منم خشونتم بالاس بهتره تا ابد مجرد بمونم میزنم پسر مردمو ناقص میکنم دست خودم نیست

1401/10/14

|

19:11

گلـــلیندا

عضویت: 1400/01/10

تعداد پست: 1477

خودمم خندم میگیره😆😆

همیشه بخندی

واقعا این زندگی متاهلی چه دردسرهایی داره ها

منم همش دست این پسر مردم اعصابم خاکشیره

1401/10/14

|

19:12

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/26

تعداد پست: 509

اون فقط فشار عصبی روش اومده همین این جور آدم ها رو خیلی هواشون داشته باشید

آره حس میکنم خیلی فشار روشه 😔 چطوری هواشو داشته باشم وقتی اینطوری میشه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد .

1401/10/14

|

19:12

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/26

تعداد پست: 509

فکر کنم خیلی میری رو مخش دلشم نمیاد تو رو بزنه خودشو میزنه😁😁 من چند بار از دست بچم اینطور شدم☹

آره اونم زود حرص میخوره بیچاره🥺هردو بار مقصر خودم بودم لج کرده بودم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد .

1401/10/14

|

19:14

یه_روزی_میرم_از_سایت

عضویت: 1399/11/15

تعداد پست: 18865

اینجور مواقع سعی کن سکوت کنی وقتی حالش خوب شد باهاش حرف بزنی

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

1401/10/14

|

19:14

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/26

تعداد پست: 509

خل به خل خوردن به هم 😂😂😂

😆😆😆😆😆 وای

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد .

1401/10/14

|

19:14

نمیشهنمیشه

عضویت: 1401/02/20

تعداد پست: 4047

آره حس میکنم خیلی فشار روشه 😔 چطوری هواشو داشته باشم وقتی اینطوری میشه

تا جایی که برات مقدور و زیرپا نمیزاری چیزی که میخوای و به دلش کار کن ببین چه کارا برات کنه

😊😊

1401/10/14

|

19:14

peekaboo

عضویت: 1401/09/21

تعداد پست: 3209

آره اونم زود حرص میخوره بیچاره🥺هردو بار مقصر خودم بودم لج کرده بودم

بنده خدا😕

1401/10/14

|

19:15

fatemehhha

عضویت: 1397/09/10

تعداد پست: 19999

برامنم همینه یهو یه جوری عصبانی میشه با خودم میگم الان که سکنه کنه 😂

❤️

1401/10/14

|

19:15

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/26

تعداد پست: 509

یبار وقتی عصبی شد حمله کن بهش صورتشو چنگ بزن بالگد بزن اونجاش حساب کار دستش میاد

بهترین دفاع حمله است 😆 ایندفه خودم میزنم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد .

1401/10/14

|

19:15

علی_ماندگار

عضویت: 1401/07/25

تعداد پست: 2392

امضای قابل تاملی نوشتید…

1401/10/14

|

19:15

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/26

تعداد پست: 509

چه امضای قشنگی داری استارتر حس نوستالژی داره😥

یاد نوجوانیم میوفتم🥺🥺

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد .

1401/10/14

|

19:16

گلسرخ999

عضویت: 1401/05/01

تعداد پست: 6406

خیلی باحالی ولی....

باید باهاش صحبت کنی که اختلاف نظر همیشه هست و دیگه اون کار را نکنه

1401/10/14

|

19:17

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/26

تعداد پست: 509

امضات 😁😁😁😁👌

🥺

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد .

1401/10/14

|

19:17