2777
2789
عنوان

خاطرات وسوتی های بعدعقدونامزدی

485 بازدید | 7 پست

بیاین خاطرات وسوتی هایی که تونامزدی پیش شوهراوخانوادشون زدین وتعریف کنیدبخنیدیم

وقتی ♥️  خدا  ♥️راداری چه غم ازسیلاب حتی باقایق کاغذی!!!

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اول خودم تعریف کنم چه سوتی دادم .جونم براتون بگه که چندماه ازعقدمون گذشته بود.ماپرشوهرم اینارفته بودن قم وفقط همسرم خونه مونده بود.بعدمامانم شام گفت بگومحسن شام بیاداینجاتنهانمونه .بهش گفتم گفت نه میام دنبالت بریم بیرون شام بخوریم وبعدبریم خونه بمون پیش من.منم به مامانم گفتم وباکلی التماس راضیش کردم فقط قول دادم خوابیدنی بیام خونه.محسن اومدم دنبالم که بریم تامن اماده شم مامانم چایی اوردبراش.پاشدیم که بریم محسن خواست سویچ روازجیبش برداره قرص تاخیری ازاوناکه مثل چیزه افتادزمین هواسش نبود.هرچی بااشاره گفتم نفهمیدمنم که سرخ وسفیدمیشدم تافهمیدواززمین برداشت.امامامان بابام دیدن امابه رومون نیاوردن

وقتی ♥️  خدا  ♥️راداری چه غم ازسیلاب حتی باقایق کاغذی!!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز