بیشتر از یک هفته اسبه شوهرم میگم بریم بیرون یکم بگردیم نمیبره که نمیبره ولی تا آخرهفته فامیلاش دعوتش میکنن سریع میگه با مامانش بریم الان بهش میگم بریم بیرون میگه سرده نه دندونمم عمل کردم انقدر کسلم تو خونه ولی هروقت و هردیقیه بخواد خودش میره
همه همینن خواهر من دیگه عهد بستم با خودم هیچ موقع پیشنهاد بیرون رفتن رو بهش ندم
شوهر منم همینه ولی عاشق دوستاشه همش دوست داره بادوستاش بره بیرون منم هیچی
🥲🥲🥲منم همش سرکاره از سرکار میاد میخابه بعد بیدار میشه یساعت بیداره واس شام و چای بعدش باز میخابه
خودت برو عزیزم 🙁
مستقیم بهش نگو بریم بیرون. فک میکنه دستوریه و انجام نمیده. وقتی تو ارامش خاطر نشستید پیش هم.خیلی نرم و خوش اخلاق بگو.وای چقد دوست داریم بریم یه جایی یه گردشی..واقعا هوس کردم بزنیم بیرون..
بعدشم اگه قسمت شد و رفتین بیرون کلی ذوق کن و تشکرکن تا بفهمه اینجوری میتونه خوشحالت کنه و زودبه زود ببرتت بیرون..
اونروز دندونم جراحی کردم پر از دردم تو ماشین میگه بریم بیرون الان توقع داره با اون دردم بگم اره یا مثلا تا خونه مامانم میبرتم میگم خب بریم ی دور بزنیم بعد بریم خونه میگه این مگه بیرون نیست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
