سلام بچه ها شبتون بخیر من ۶ماه ازدواج کردم البته عقد هستم و سرخونه زندگی نرفتم ایشالا تا تابستون میرم من با همسرم دوست بودیم۲سال و ی خواهر داره دقیقا هم سن من دوماع بزرگتره از من دوران دوستی من دورا دور خواهرش میشناختم دختر بدی ب نظر نمیومد و ب خاطر همسرش که نمیزاشت با خانوادش رفت امد کنع اصلا با خانوادش ینی خانواده شوهرم رفت امدی نداش من گفتم خوبه دیک فقط ی خواهر داره اونم قطع ارتباطه ولی روز عقدمون اومدن و دوباره ارتباط شروع شد من کاری نداشتم کفتم ب من چه دوهفته یکبار میومد خونه مادرشوهرم منم دعوت میشدم ازتباط معمولی داشتیم تا اینک من ی کاپشن چرم گرفتم قیمتشم خوب بود شبش ما خونع مادرشوهرم دعوت بودیم خواهرشوهرم تا کاپشن دید خوشش اومذ گف قشنک از کجا خریذی فرداش رفت خریذ دقیقا همون من اخلاقش نمیدونستم ما مهمونی دعوت داشتبم من بهش گفتم اگه تو میخای کاپشن بپوشی بهم بگو زودتر نپوشم چون من تازه عروسم گف ن نمیپوشم شب مهمونی برای اینک حرص من دراره همون پوشید چیزی نگفتم گذشت و تولدم شد مادرشوهرم ی هودی تدی بهم داد کادو گف وای چ قشنک مبارکت باشه دو روز بعد استوری گزاش دیدم جفتش تن اونع منم ب شوهرم گقتم خاهرت خیلی حسوده شوهرمم ب طرف من بهش تیک انداخته بود ک چقد حسوذی هرچی تن زن من میبینی میخری گذشت و ما برا جهزیه مبل میخاستیم بگیریم بهم گف چ رنگی میگیری گفتم احتمالا کرم کف اها الان دبدم پست گزاشتع مبلای خونش عوض کرده کرمی گرفته هموت مدلی ک دوس داشتم واقعا حالم بده چیکارکنم روش کم کنم
کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار
هیچ کاری نمی تونی کتی. چهار تا خواهرشوهر چهل و پنج سال به بالا دارم. موها کاملا سفید.اوایل یه دست کت و شلوار داشتن تو مراسنا می پوشیدن تا کم کم کاراشون شروع شد. اگه لباسایی که خونه بابام حتی خریده بودمو می دیدن و نمیشد مثلشو بخرن تمام سهر رو می گشتن تا رنگشو مشابهشو بخرن حتی به بقبه سفارش میدادن رفتی فلان شهر سوغاتی برامون مثل کیف ماهور بیار و مشخصاتو میگفتن. فرشای خونه مبلا... ظروف... همه چیشون با اومدنم خداروشکر رنگ و رو گرفت. الانم میرن دکتر پوست. یه خواهرشوهر دادم پنجاه سالشه فقط یه بار. فقط یه بار یه مانتوی صورتی پوشیدم تو تنم دید بعد زنگ زد میایم خونتون. اومد دیدم پوشیده😂😂😂
نمی تونی عوضش کنی تو در واقع عوضش کردی از یه لحاظ دیگه. امید به زندگی دادی بهش
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
هیچ کاری نمی تونی کتی. چهار تا خواهرشوهر چهل و پنج سال به بالا دارم. موها کاملا سفید.اوایل یه دست کت ...
عزیزم واقعا خوبه به نظر منمکه الگو بشی . ببین چقد سلیقت خوبه کهکپی برداری میکنن. حالا همین خواهر شوهرش بهش میگفت لباستزشته هم یه تاپیک دیگه میزد که ال و بل
من مادر شوهرمهر چی بخرممیگهمنم دوست دارم اینجوری و یه چیزایی رو اصلا خودمبراش میخرم که مثل من داشته باشه .
این ربطی به دل بزرگ بودن نداره اگه دیگران لباس و وسایلشون خیلی از من بهتر باشه خیلی هم خوشحالتر میشم دیگه احتمال اینکه ینفر لباسش کپی ما باشه خیلیی کمه برای من اصلا پیش نیومده خودمو جای استارتر گذاشتم و درکش کردم
شماهم بخور قشنگم احتمالا۴۰سالت شده. ازدواج نکردی ب بقیه هم توصیه میکنی تو سن پایین ازدواج نکنن چون کسی نمیگیرتت قشنگم چون فوضولی و سرت تو ماتحت این. واونع حالا هم در پشت سرت ببند
کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار