مشکلات عقیدتی در زندگی زناشویی

با سلام من خانم ۲۶ساله ای هستم که حدود ۴ سال قبل با شوهرم در اینستاگرام آشنا شدم من خانواده کاملا معمولی و با اعتقادات معمولی دارم ولی ایشون ظاهر زندگی شیک تر و تقریبا ثروتمندتر از ما هستن و مذهبی تر هستند من در همون اوایل آشنایی متوجه این شکاف عقیدتی طبقاتی شدم و رابطه رو تموم کردم ولی همسرم به شدت به من علاقه مند شد و مدام پیگیرم میشد و من از این رفتارش اصلا خوشم نمی اومد مطمئن بودم به مشکل میخوریم در آینده و تو اون دوران با مامانم در تماس بود و مادرم خیلی نسبت به ایشون علاقه نشون داد و به حرفای من توجهی نکرد و ایشون رو به من جذبتر میکرد مادرشون هم کاملا مخالف بودن و من مجبورشدم از ترس آبروی خودم و خانوادم تن به این ازدواج بودم مادرم آسایش رو تو خونه ازم گرفته بود من در بدترین حالت ممکن به عقدشون در اومدم فاجعه بود شب عقدم مثل مراسم ختم بود گذشت من با خانوادش خیلی مشکل داشتم خیلی مادرش من رو تحقیر میکرد جواب سلام نمیداد و خیلی اذیتم کرد شوهرمم میگفت مهم منم که عاشقتم و اگه تو منو بخوای نباید اینا برات مهم باشه الان یکسالو سه ماه از عروسیم میگذره عقده های زیادی گریبان گیرم شده از مراسم عقد و عروسیم تا تفاوت شوهرم با اطرافیانم ما اصلا مثل هم نیستیم طرز فکرمون روش و منشمون ایشون خیلی مذهبیه خانوادش اهل تفریح نیستن خودش هم نیست فقط تو فکر هیئته تفریحشون نوحه و مراسمات مذهبیه ولی ما اهل گردشو تفریحو شادی هستیم من دارم عذاب میکشم الان من دچار سردرگمی عجیبی هستم من خانوادم دو تا خواهر و یک مادر که تقریبا پیره. من حس میکنم زندگیم رو با دروغ شروع کردم بخاطر حفظ آبروی مادر و خانوادم مجبورشدم یکی دیگه از خودم نشون بدم البته ایشون تیپ من رو دیده بود الانم گیر نمیده من خودم تو عذابم‌.خانوادش باعث استرسم میشن ازشون متنفرم. یکمم شکاکه و زودرنج چون نقاش به شدت به من وابسته است 

من رو دوست داره ولی الان خودشم فقط عاشقمه ولی آرامش نداره چیکارکنم؟