مازوخیست/ خاطرات بد کودکی/خشم و نفرت زیاد/تنفر از مردم

زود عصبانی میشم و عقلمو از دست میدم از عصبانیت زیاد

از غالب ادما متنفر میشم و هر حرفی میزنن نفرتو تشدید میکنه

توی جمع حالم بد میشه همش باید توی اتاقم باشم و در قفل تا احساس امنیت کنم

ادم خیلی حساسیم زود گریم میگیره ولی تاجای ممکن سعی میکنم کسی نبینه

کودکی بدی داشتم و مادرم مشکل روحی روانی شدید داشته و مدام از کتک سیاه بوده بدنم

لختم میکرده و پرتم میکرده بیرون

حس میکنم مازوخیسم دارم از ۸سالگی با تصور اینکه شکنجم میکنن لذت میبرم شبا به این فکر میکردم تا خوابم ببره و الان که ۲۱ سالمه فکر میکنم فقط رابطه جنسی به شکل تجاوز برای لذت بخشه