بی مسئولیتی شوهر

سلام سعی میکنم خلاصه به شما توضیح بدم شوهر من 9سال از من بزرگاتره خودم29سالمه  چند ماه اول ازدواج شوهرم خیلی عاشقانه دوستم داشت اما بمرور زمان بادخالت کردن جاری وبی سیاستی من ما از هم دور شدیم موضوع اصلی اینکه شوهرم هر چی کار میکنه برادرش میگه بیا ماشین بخریم یازمین بخریم پدرش چون با برادر بزگترش زندگی میکنه باهاش موافقه وماهیچ پس اندازی نداریم الان 7ماهه بیکاره عین خیالش نیست بابچه مشکلاتمان به آرامش میگم میگه باشه همین هفته یک کاری میکنم وخبری نیست من این چندسال برای موضوعات مشخصی خیلی دعوا وگریه داشتم خیلی خونسرده هر کاری میکنم جلوش گریه نکنم اشکام خود بخود میاد از بس دلم پره  .الان بارفیقاش رفته مسافرت تو خونه ام 5هزار نزاشته  شبش که میخواست زده گفت دیر شده فردا یهجای برات کارت به کارت میکنم دو روز من زنگ وپیامک عین خیالش نیست بچه صبحونه میخواد نداریم نان نیست زنگ زدیم میگه زنگ زدم مغازه به باید بگیرید  مهمانم اومد همون روز منم خیلی پیام دادم که خیلی بی مسئولیتی. وپیرم کردی میرم به پدرت میگم تکلیفمون روشن کنه حالا سوالم اینه از سفر اومد چه واکنشی نشان بدم هر دفعه آروم باهاش صحبت میکنم میگه باشه من اشتباه کردم دوباره تکرار نمیشه