
تاثیر منفی درد دل کردن والدین با فرزندان
مشکلاتِ والدین روی دوشِ کودکان
نکات مهم:
- وقتی با بچهها درد و دل میکنیم چه اتفاقی میاوفته؟
- آسیب درد دل با کودک
- موضوعاتی که والدین نباید با کودکان درمیون بذارن
بچههامون و نحوه بزرگ شدنشون معمولاً برای ما خیلی باارزشه و بیشترِ والدین سعی میکنن کار درست رو انجام بدن، حتی اگه خودمون توی کودکی اون «کار درست» در حقمون انجام نشده باشه. بچهها مثل اسفنج هستن؛ هر چیزی رو که دوروبرشون اتفاق میافته جذب میکنن، چه خوب باشه، چه بد.
خیلی از والدینی که نیت خوبی دارن، گاهی زیادی از مشکلات خودشون با بچهها حرف میزنن؛ مثلاً از دعواهای محل کار، مشکلات خانوادگی یا گرفتاریهای مالی. گاهی هم مستقیم نمیگن، ولی جلوی بچه با بقیه در موردش حرف میزنن و بچه میشنوه.
حالا یه بار شنیدن این چیزها احتمالاً آسیبی به بچه نمیزنه، اما وقتی این اتفاق مدام تکرار بشه، بچه شروع میکنه به ایفای نقشهایی که اصلاً مناسب سنش نیست. ممکنه بخواد پدر یا مادرِ والدش باشه، نقش مشاور یا حتی همسرِ جایگزین رو بگیره. اینا نقشهایی نیستن که یه کودک باید به دوش بکشه.
وقتی رشد طبیعی بچه جلوتر از زمان خودش کشیده میشه و مرز بین دنیای کودکانه و دنیای بزرگسالی زودتر از موعد از بین میره، ممکنه مشکلاتی مثل افسردگی، اضطراب، روابط عاطفی نامناسب یا حتی اعتیاد پیش بیاد. بچهها باید کمکم و مرحلهبهمرحله وارد دنیای بزرگسالی بشن و مسئولیتهای اون رو یاد بگیرن. بخشی از این رشد تدریجی، یاد گرفتن مرزها و رفتارهایییه که متناسب با سنشونه.
وقتی با بچهها درد و دل میکنیم چه اتفاقی میاوفته؟
لیزا ام. هوپر، پژوهشگر و استاد دانشگاه لوئیزویل که تحقیقات گستردهای درباره پدیده «پدر و مادر شدن کودکان» (Parentification) انجام داده، بهتازگی در گفتوگویی با واشنگتنپست گفته:
«کودکان نباید در خدمت نیازهای عاطفی والدین قرار بگیرن یا نقش رازدار والدین رو بازی کنن، وقتی که والد، نقش خودش رو به بچه منتقل میکنه. مثلاً توی خانوادههای طلاقگرفته، بعضی پدر و مادرها ناخواسته در دام این میافتن که بچهشون رو تبدیل به یه محرم اسرار کنن؛ مثلاً با درددل درباره پدر یا مادرش یا واگذاری نقش میانجی در دعواها. به گفته هوپر، والدین و مراقبین باید بالاترین جایگاه رو در ساختار قدرت خانواده داشته باشن. ولی وقتی پدر یا مادری مدام از بچهش نصیحت رابطهای میخواد یا از بقیه اعضای خانواده پیشش شکایت میکنه، در واقع داره نقش بزرگسال و کودک رو برعکس میکنه، چون از کودک انتظار داره همون حمایت عاطفیای رو بده که معمولاً از یه دوست صمیمی یا همسر انتظار میره.»
آسیب درد دل با کودک
در زمینه رشد کودک، بیشتر والدینی که آگاهی دارن، بهطور طبیعی میدونن که نباید درباره مسائل سنگین یا حساس جلوی بچههای کوچیک حرف بزنن (هرچند به تجربه شخصیم این همیشه اتفاق نمیافته). با بزرگتر شدن کودک، مرزها کمی انعطافپذیرتر میشن، ولی همین موضوع ممکنه باعث بشه که خط بین رفتار مناسب و نامناسب تار بشه. همهمون کموبیش دیدیم یا شنیدیم که بچههای کوچیک وسط دعواهای شدید یا گفتوگوهای عاطفی بین والدین قرار گرفتن.
این اتفاقها هیچوقت برای رشد بچه مفید نیست و میتونه باعث ناامنی روانی یا حتی احساس گناه در کودک بشه، چون ممکنه در ذهن خودش، مسئول آشفتگی و دعواها باشه. این یکی از دلایل اصلی شکلگیری «شرم سمی» (Toxic Shame) در بچههاست؛ احساسی که بعدها میتونه زمینهساز وابستگی ناسالم یا «وابستگی متقابل» (Codependency) در روابطشون بشه.
وقتی بچهها بزرگتر میشن، صحبت درباره مسائلی که مستقیماً روی اونها تأثیر میذاره، درسته؛ اما این کار باید با در نظر گرفتن نیازهای رشدی و عاطفی اونها انجام بشه. توی این جور موقعیتها، هیچوقت نباید از بچهها نظر یا راهحل خواست. اگر قراره درباره چیزی باهاشون صحبت بشه، هدف باید «آگاه کردن» باشه، نه درددل کردن. بچهها نباید وسیلهای برای امتیاز گرفتن یا بازیچهای بین پدر و مادر باشن. این کار در هر سنی، میتونه بهشدت به رشد روانی کودک آسیب بزنه. هر مشکلی که باشه، بچه باید حمایت هر دو والد رو داشته باشه و راههای ارتباطی همیشه باز بمونه.
بچهها در هر سنی به اندازه کافی با چالشهای سن خودشون درگیرن و فقط به همون اندازه انرژی روانی دارن. هر بار اضافی، ذهن در حال رشدشون رو تحت فشار میذاره. بچهها به پدر و مادرشون نگاه میکنن تا ببینن چطور با مسائل کنار میان، و اگر والد آگاه و حساس باشه، اونها هم یاد میگیرن درست رفتار کنن. حالا تصور کن اگه خودِ اون مشکلات، از طرف کسی باشه که بچه بهش تکیه کرده چی میشه! صحبت درباره مسائل بزرگسالانه با بچهها فقط وقتی درسته که هدفش آموزش مهارتهایی مثل همدلی، حل مسئله و کنار اومدن با شرایط سختِ زندگی بزرگسالی باشه — برای وقتی که خودشون بزرگ شدن.
موضوعاتی که والدین نباید با کودکان درمیون بذارن
در ادامه، به سه موضوع حساسی اشاره میکنیم که والدین نباید دربارهش با بچهها حرف بزنن:
مشکلات زناشویی
ممکنه واضحه به نظر برسه، ولی خیلی وقتا بچهها ناخواسته درگیر مشکلات بین والدین میشن. بعضی پدر و مادرها از بچه استفاده میکنن تا همسر سابق رو بدنام کنن یا تلافی کنن. فقط تصور اینکه پدر و مادر قراره از هم جدا بشن، برای بچه میتونه خیلی ویرانگر باشه و اغلب باعث میشه بچه خودش رو مقصر بدونه. فکر و خیال درباره طلاق، اضطرابهای مختلفی رو بهوجود میاره. بچهها نباید وسیله خالیکردن ناراحتیهای والدین بشن و نباید «لباسهای چرک دعوا» رو بشنون. اگر هم جدایی اتفاق افتاد، بچه باید مدام این اطمینان رو بگیره که هنوز هم دوستداشتنیه و این عشق از بین نمیره.
احساسات منفی نسبت به دیگران یا خودِ بچه
خیلی از مراجعانم گفتن که «مامان یا بابام دوست من بود» و اینو چیز مثبتی میدونستن: «همه چی رو با هم درمیون میذاشتیم». اما این یعنی حتی احساسات منفی والد نسبت به بقیه اعضای خانواده هم به بچه منتقل میشده. شاید بچه احساس خاصبودن کنه، ولی این حرفا اصلاً مناسب سنش نیست. لطفی که میتونی به بچهت بکنی اینه که این حرفا رو برای خودت نگه داری.
علاوه بر اون، از انتقاد درباره موضوعاتی مثل ظاهر بچه که بخشی از رشد طبیعیشه (مثل وزن یا ویژگیهای بدنی)، خودداری کن. خیلیها (بهخصوص خانمها) گفتن که والدینشون از بچگی درباره ظاهرشون نظرهای منفی دادن، و این روی عزتنفسشون تأثیر گذاشته. حتی حرف زدن درباره بچه با بقیه هم میتونه رابطهتون رو خدشهدار کنه.
مشکلات و دغدغههای شخصی خودت
بچهها پدر و مادرشون رو توی ذهنشون روی یه سکوی بلند قرار میدن و فکر میکنن اونا همیشه قوی و محکم هستن. وقتی والد شروع میکنه به درد دل درباره مشکلاتش، اون تصویر میریزه و باعث ناامنی درونی بچه میشه. بعدش هم بچه سعی میکنه نقش «مراقب» والد رو بازی کنه — یکی از دلایل اصلی شکلگیری وابستگی ناسالم توی بزرگسالی.
حالا این به این معنی نیست که هیچوقت نباید درباره سختیهای گذشته صحبت کنی؛ اگه قراره بگی، بهتره از زاویه تابآوری و حل مسئله بگی، نه اینکه بچه رو تبدیل به مشاور خودت کنی. هدف این باشه که به بچه یاد بدی چطور با مسائل زندگی کنار بیاد، نه اینکه اون بار رو روی دوشش بذاری.
جمعبندی
وظیفه اصلی والدین اینه که بچهها رو برای ورود به دنیای بزرگسالی آماده کنن و ابزارهای لازم رو بهشون بدن. این کار با الگوسازی، رفتار مناسب و باز گذاشتن راههای گفتوگو ممکن میشه. حتی اگه وسوسهانگیزه که احساساتت رو جلوی بچه نشون بدی، یادت باشه که بچه نباید وسیلهای برای خالیکردن ناراحتیهات باشه یا حرفایی بشنوه که باعث دور شدنش از دیگران بشه. مراقب موضوعاتی که مطرح میکنی باش. اگه هم لازم شد صحبت کنی، کلی و آموزشی حرف بزن، نه شخصی و احساسی. حرفهای سنگین و قضاوتهای تند رو برای خودت نگه دار یا با یه بزرگسال دیگه درمیون بذار. مطمئن باش که بچهت بعدها ازت قدردانی خواهد کرد.