
مادر شدن بدون حس مادرانه
قراره چی بدونیم؟
- چرا گاهی اون شور و شوقی که از مادر شدن انتظار میره، تجربه نمیشه؟
- نبودن حس مادرانه دقیقاً یعنی چی و آیا باید نگرانش بود؟
- انتظارات اجتماعی چقدر روی احساسات ما به عنوان یک مادر تأثیر میذاره؟
- چطور میتونیم برای کنار اومدن با این حسها، حمایت روانی لازم رو پیدا کنیم؟
درک و مواجهه با چالشهای احساسی مادر شدن
وقتی صحبت از بارداری و مادر شدن به میان میاد، خیلیها تصویر یک مادر شاد و سرشار از محبت رو در ذهنشون دارن؛ مادری که با تمام وجود برای به دنیا اومدن فرزندش لحظهشماری میکنه. اما واقعیت اینه که این تصویر شیرین، همیشه و برای همه اتفاق نمیافته.
گاهی ممکنه با وجود باردار بودن یا حتی بعد از به دنیا اومدن نوزاد، اون حس مادرانه قوی و عمیقی که جامعه و اطرافیان از ما انتظار دارن، وجود نداشته باشه. این موضوع میتونه خیلی گیجکننده و حتی نگرانکننده باشه، مخصوصاً وقتی حس میکنی تنها کسی هستی که اینجوریه. در این نوشته میخوایم با هم ببینیم که چرا گاهی حس مادرانه غایبه، چطور انتظارات اجتماعی میتونه اوضاع رو سختتر کنه و از همه مهمتر، چطور میشه با کمک حمایت روانی مناسب از این مرحله عبور کرد.
درک نبود حس مادرانه
شاید برات سوال پیش بیاد که اصلاً نبود حس مادرانه یعنی چی. خیلی ساده بخوایم بگیم، یعنی اون کشش و علاقه عمیق و خودجوشی که فکر میکردی باید نسبت به فرزندت داشته باشی، فعلاً اونطوری که انتظار داشتی نیست.
مهمه بدونی که این موضوع به هیچ وجه به معنی این نیست که تو مادر بدی هستی یا قراره باشی. احساسات آدمها خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست. بعضی از مادرها ممکنه نسبت به نوزادشون احساس بیتفاوتی داشته باشن، بعضیها ممکنه کمی اضطراب یا حتی پشیمونی رو تجربه کنن.
این حسها میتونن قبل از تولد نوزاد، بلافاصله بعد از زایمان یا حتی چند ماه بعد خودشون رو نشون بدن.
چرا مادر ممکنه احساسی به فرزندش نداشته باشه
دلایل مختلفی میتونه پشت این قضیه باشه.
- تغییرات شدید هورمونی
این تغییرات رو در دوران بارداری و بعد از زایمان تجربه میکنی. این هورمونها میتونن خیلی روی خلقوخو و احساساتت تأثیر بذارن. اگه تجربه زایمان سختی داشتی یا خاطره خوبی ازش نداری، این هم میتونه روی حست تأثیرگذار باشه
- نداشتن حمایت روانی کافی از همسر، خانواده و دوستان
وقتی حس میکنی کسی درکت نمیکنه یا تنهایی باید با همه چی کنار بیای، طبیعیه که احساساتت هم تحت تأثیر قرار بگیره.
- فشارهای ناشی از انتظارات اجتماعی
اینکه همه ازت انتظار دارن همیشه شاد و عاشق فرزندت باشی، میتونه بار سنگینی روی دوشت بذاره، مخصوصاً اگه واقعاً اون حس رو نداشته باشی. خستگی زیاد و بیخوابیهای مراقبت از نوزاد هم که دیگه جای خود داره و میتونه هر کسی رو از پا دربیاره و روی احساساتش اثر منفی بذاره.
- اگر قبلاً مشکلاتی مثل اضطراب داشتی یا مستعد افسردگی پس از زایمان باشی
تفاوت با افسردگی پس از زایمان و اهمیت تشخیص
خیلی مهمه که بتونیم بین نبود حس مادرانه به شکل موقت و چیزی جدیتر مثل افسردگی پس از زایمان فرق بذاریم. افسردگی پس از زایمان یک بیماریه که نیاز به توجه و درمان داره. علائمش هم فقط نداشتن حس مادرانه نیست.
کسی که دچار افسردگی پس از زایمان میشه، ممکنه یک غم و اندوه عمیق و طولانیمدت داشته باشه، از چیزهایی که قبلاً لذت میبرده دیگه لذت نبره، همش احساس خستگی و بیحوصلگی کنه، خواب و اشتهاش به هم بریزه و حتی گاهی افکار ناراحتکنندهای در مورد خودش یا نوزادش داشته باشه.
اگه این علائم رو به مدت طولانی، مثلاً بیشتر از دو هفته، تجربه میکنی، خیلی مهمه که ساده از کنارش نگذری.
افسردگی پس از زایمان یا نبود حس مادرانه؟
طبیعیه که روزهای اول بعد از زایمان، به خاطر تغییرات هورمونی، خستگی و فشارهای جدید، یکم احساساتت بالا و پایین بشه یا حتی نسبت به بعضی چیزها بیتفاوت باشی. این میتونه طبیعی باشه و کمکم بهتر بشه. اما اگر این احساسات منفی خیلی شدید باشن، مدت زیادی طول بکشن، روی عملکرد روزانهات تأثیر بذارن و با علائم دیگهای که برای افسردگی پس از زایمان گفتیم همراه باشن، اون وقت دیگه قضیه فرق میکنه.
تشخیص درست اینجا خیلی مهمه. چون اگر پای افسردگی پس از زایمان وسط باشه، نیاز به حمایت روانی تخصصیتری داری تا بتونی بهبود پیدا کنی. پس اگه شک داری، حتماً با یه متخصص صحبت کن تا خیالت راحت بشه و اگه لازم بود، کمک مناسب رو دریافت کنی.
راهکارهای مقابله و جستجوی حمایت روانی
خب، حالا که فهمیدیم نبود حس مادرانه میتونه طبیعی باشه و گاهی هم ممکنه نشونهای از افسردگی پس از زایمان باشه، سوال مهم اینه که چطور میتونیم با این وضعیت کنار بیایم و دنبال حمایت روانی بگردیم؟
- احساساتت رو بپذیر هرچی که هست
به خودت اجازه بده که این حسها رو داشته باشی، بدون اینکه خودت رو قضاوت کنی یا سرزنش کنی. فکر نکن که «نباید» اینطوری حس کنی. تو حق داری هر احساسی داشته باشی. بعد از اینکه با خودت کنار اومدی، خیلی خوبه که بتونی در موردش با کسی که بهش اعتماد داری حرف بزنی.
- حمایت روانی از طرف خانواده و دوستان
منظور از حمایت فقط دلداری دادن کلامی نیست. کمکهای عملی هم خیلی مهمه. مثلاً اگه همسرت یا یکی از نزدیکانت بخشی از مسئولیتهای مراقبت از نوزاد رو به عهده بگیره، یا در کارهای خونه کمکت کنه، این فرصت رو بهت میده که کمی استراحت کنی و برای خودت وقت بذاری.
- سعی کن کمکم و بدون فشار، با نوزادت ارتباط برقرار کنی
قرار نیست از همون روز اول یک عشق آتشین بینتون شکل بگیره. حس مادرانه گاهی مثل یک بذر میمونه که باید بهش فرصت بدی تا جوونه بزنه و رشد کنه. کارهای سادهای مثل تماس پوستی با نوزاد، یعنی بغل کردنش در حالی که پوستتون با هم تماس داره، صحبت کردن باهاش حتی وقتی فکر میکنی چیزی نمیفهمه، نگاه کردن توی چشماش، میتونه به مرور زمان این ارتباط رو قویتر کنه.
حرف آخر
خیلی مهمه که بتونی فرق نبود حس مادرانه رو با افسردگی پس از زایمان تشخیص بدی و اگه لازم بود، دنبال کمک حرفهای باشی. یادت باشه که جستجوی حمایت روانی، صحبت کردن در مورد احساساتت و پذیرش خودت، قدمهای خیلی مهمی برای عبور از این چالشها و ساختن یه رابطه خوب و سالم با فرزندته، حتی اگه شروع این رابطه اونجوری نبوده که انتظارات اجتماعی برات تعریف کرده بودن.